کد مطلب:35487 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236
از منافقان و دورویان به دور باشید. سفارش كند مرتضی بر شما كه همواره باشید پرهیزكار حذر كرده از مردم نابكار كه این قوم نامردم پست دون كه ناپاك آلوده دارد چو خویش همه خلق خواهد چو خود، نادرست چنین مردمی، پست و بی اعتبار نه در زندگانی شناسد شرف چنین فتنه جویان بد روزگار به سودش بود دور آشوب و كین گرفته همی توده زیر نظر شناسد اگر رشته ای را ضعیف كجا آتش فتنه را بی درنگ دو رنگان به ظاهر بسی دلكشند به بر كرده فاخر لباس نظیف كه در زیر این جامه ی رنگ رنگ كه چون فتنه افروخت بین شما به یزدان دادار بردم پناه كه در سینه دارند قلبی سیاه [صفحه 106] به ظاهر اگر نرم آمد به راه بسی چرب گفتار و شیرین زبان خدا رحم سازد به نوع بشر به دل، آتش كینه دارد نهان پدر را همی كشته و از پسر اگر اشك می ریزد این بی حیا كه زهر است آن اشك، آلوده سخت اگر بر بزرگی ستایش كند كند گوشزد آرزوهای خویش بسی سر به زیر است روز نیاز ولی چون موفق نشد زان میان چنان زشت و پست است این بی حیا به هر بسته قفلی به دستش كلید به هر حق مطابق كند باطلی به هر شام تاریك، این نانجیب به گفتارش آلوده دارد دروغ بجوینده گر راه حق را نشان كه ناچار جوینده زان رهگذر منافق بود مار خوش خط و خال منافق بود پیرو اهرمن [صفحه 107]
«احذركم اهل النفاق.»
ایا پاكدل بندگان خدا
دگر دوستدار خداوندگار
دورویان ناپاك بد روزگار
شما را شود بر بدی رهنمون
شما را بلغزاند از راه و كیش
كه در اعتقاد است ناپاك و سست
به صد رنگ گیرند نقش و نگار
نه دارد مرامی، نجوید هدف
همه توده را خواسته نابكار
كه گمره كند مردم نیك بین
كه انداخته مسلمین در خطر
در آنجا كشد نقشه های كثیف
برافروزد از حیله ی رنگ رنگ
ولی همچو عفریت مردم كشند
نهان گشته در جامه دیوی كثیف
نهان كرده بدكار خون ریز چنگ
بدرد همی مردم بینوا
از این فتنه گر مردم كینه خواه
سر بدگهر همچو دل پر گناه
به باطن شتابد به سوی گناه
ولی در عسل، زهر دارد نهان
كزین بدسگالان نبیند خطر
جسد شعله ور گشته از آن میان
نوازش كند دیو ننگین گهر
نباشد در آن گریه، صدق و صفا
شناسای آن مردم نیكبخت
در اندیشه باشد كه خواهش كند
كه تا برده مقصود خود را ز پیش
به آز و هوس می شود چاره ساز
به دشنام آلوده سازد دهان
كه گفته است بر مردگان ناسزا
مهیا نموده است زشت پلید
نخواهد كه مسرور بیند دلی
همی كرده روشن، چراغ فریب
چو از چشم بندی بگیرد فروغ
دهد با زبان می كند آن چنان
به باطل نهد پای سیر و سفر
كه زهر است در كام آن بدسگال
بود پیروش، دشمن خویشتن
صفحه 106، 107.